کاهش باروری و افزایش سالمندی دو مسأله جمعیتی است که چند سالی میشود هشدار کارشناسان و نگرانی مسئولان را در پی داشته است. مطالعات جمعیت شناسان نشان میدهد، ایران در آستانه ورود به جمعیت سالمندی است و تا سال ۱۴۰۵ جمعیت سالمند کشور بیش از ۹۶درصد رشد خواهد داشت و تعداد سالمندان از حدود ۵ میلیون نفر به حدود ۱۰میلیون نفر افزایش پیدا خواهد کرد.
نتایج سرشماری سال ۹۰ نشان میدهد، سیاستهای کنترل موالید عمده ترین تغییری که در ساختار جمعیت بهوجود آورد کاهش جمعیت جوان به ۲۳درصد بود، یعنی جمعیت ایران از جوانی به سمت میانسالی میرود اما آنچه در این میان نگرانی کارشناسان جمعیتی را بیشتر میکند پیشبینی هایی است که نشان میدهد تا سال ۱۴۳۰ یک چهارم جمعیت ایران سالخورده خواهند بود و ایران در سه دهه آینده وارد مرحله پیشرفته سالمندی جمعیت میشود. با وجود همه این نگرانیها و آمار و ارقام رسمی، همچنان سیاستها و برنامههای منسجم برای رویارویی با جمعیت سالخورده پیشبینی نشده است. در شرایطی که برنامه ششم توسعه نوشته و درحال بررسی در مجلس است و از قضا مسائل و نیازهای ویژه سالمندان و صندوق های بازنشستگی یکی از مهم ترین بحثهای این برنامه در حوزه اجتماعی است با دکتر «شهلا کاظمی پور» جمعیت شناس، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و رئیس مرکز مطالعات و پژوهشهای جمعیتی آسیا و اقیانوسیه به گفتوگو نشستیم تا ببینیم برنامهها و سیاست های کشور برای مواجهه با این موضوع چیست؟ آمارها نشان می دهند ایران در حال ورود به دورانی است که وضعیت و نیازهای سالمندان باید به شکلی ویژه دیده شود، کشور ما از این نظر چه سیاست هایی را در پیش گرفته است؟
من معتقدم که اولاً هر آنچه درباره روند سالمندی میگویم، بهصورت حکم نپذیرید. ابتدا من به عنوان کارشناس، روند تحولات جمعیتی و سالمندی را برایتان میگویم و بعد توضیح میدهم در حال حاضر چه تعداد سالمند داریم، نسبت شان چقدر است، دولت فعلاً چه سیاستهایی برای سالمندان دارد. بعد به برنامههای آینده اشاره خواهم کرد که کشورهای دیگر چه کردند و ما بایدچه کنیم.
ایران در ۸۰ سال اخیر مرحله گذار جمعیتی را شروع کرد. گذار جمعیتی به این معنی است که در گذشته در همه کشورها موالید و مرگ و میر بالا و رشد جمعیتی شان ناچیز بود و جمعیت به کندی افزایش پیدا میکرد در نتیجه هرم سنی جمعیت یک هرم مثلثی شکل با قاعده محدود بوده است. به مرور زمان کشورهای غربی که گذار جمعیتی را ۲۰۰سال پیش شروع کردند به دلیل انقلاب صنعتی و پزشکی، مرگ و میرشان کاهش پیدا کرد و متعاقب آن باروری شان هم پایین آمد و مرحله دوم گذار جمعیتی شروع شد و سپس باروری و مرگ و میر به حداقل ممکن رسید در نتیجه هرم سنی جمعیت هرم گنبدی شکل شد.
در حال حاضر بسیاری از این کشورها گذر جمعیتی دوم را تجربه میکنند به این معنا که جمعیت شان به رشد منفی رسیده و سالخورده شده است. ژاپن سالخورده ترین جمعیت را در دنیا دارد که ۲۴درصد جمعیت آن سالخورده هستند. در بین کشورهای اروپایی هم فرانسه، انگلیس و آلمان جمعیت سالخورده شان بالا است. در واقع اتخاذ سیاستهای تعدیل ساختاری جمعیتی،حمایت از افزایش باروری و مهاجر پذیری موجب شد که سالخوردگی این کشورها کمتر از ژاپن باشد.
ایران مرحله گذار جمعیتی را تقریباً از سال ۱۳۰۰با کاهش تدریجی مرگ و میر شروع کرد و رشد جمعیت که سالهای سال نیم درصد در سال بود به تدریج افزایش پیدا کرد و نهایتاً در دهه ۵۵تا ۶۵ به ۳۹ درصد رسید که البته حدود ۶دهم درصد آن ناشی از مهاجرتهای افغانها و عراقیها بود، تقریباً رشد جمعیت ایران حداکثر به ۲/۳ درصد در سال رسید. در سال ۶۸ دولت متوجه شد رشد جمعیت خیلی بالا است و سیاستهای تنظیم خانواده و کنترل موالید را آغاز کرد که البته سیاست خیلی پر رنگی نبود ولی باعث شد عواملی مثل توسعه شهر نشینی، رشد اقتصادی، افزایش آموزش و تحصیلات عالی بخصوص برای زنان که در کشورهای دیگر باعث کاهش موالید شده بود در ایران هم بهوجود بیاید و باروری کاهش پیدا کند و ما مرحله گذار سوم جمعیتی را برای بار دوم از سال ۱۳۶۸ آغاز کردیم و تاکنون هم در مرحله سوم به سر میبریم.
مرحله چهارم گذار جمعیتی، مرحلهای است که مرگ و میر و موالید هر دو به حداقل ممکن برسد. بر اساس ارقامی که وزارت بهداشت اعلام میکند، تعداد موالید حدود ۱۸درهزار است بنابراین ما هنوز مرحله چهارم را آغاز نکردیم ولی آنگونه که شواهد نشان میدهد، باروری روبه کاهش است و اگر این روند ادامه پیدا کند حدود ۲۵ سال دیگر به رشد جمعیتی صفر خواهیم رسید که قطعاً در آن مقطع به مرحله چهارم رسیده و بعد مرحله گذار جمعیتی چهار را تجربه خواهیم کرد.
چرا جمعیت ایران به سمت سالمندی پیش میرود؟
درفاصله سالهای ۵۵ تا ۶۵ که بالاترین میزان رشد جمعیت را داشتیم، ۴۶ درصد جمعیت جوان بود. (جمعیت شناسان، جوانی جمعیت را صفر تا ۱۴ ساله در نظر میگیرند. در سرشماری سال ۱۳۶۵، ۴۶ درصد جمعیت زیر ۱۵ سال بودند و فقط ۳ درصد بالای ۶۵ سال بودند، یعنی از ۵۰میلیون نفر تنها ۷۰۰هزار نفر بالای ۶۵ سال و بقیه بین ۱۵تا ۶۴ سال بودند. در آن سالها یک هرم سنی با قاعده بسیار وسیع داشتیم که ۴۹ درصد جمعیت وابسته بودند و ۵۱درصد جمعیت فعال بودند که البته همه آنها شاغل نبودند.)از زمانی که ما سیاستهای کنترل موالید را شروع کردیم به تدریج عمده ترین تغییری که در ساختار جمعیتی ایران بهوجود آمد، کاهش جمعیت جوان است، یعنی آن ۴۶درصد به مرور زمان کاهش پیدا کرد.
جمعیت جوان در سرشماری سال ۱۳۷۵ به ۳۷ درصد، سال ۱۳۸۵ به ۲۷درصد و در سال ۱۳۹۰ به ۲۳درصد رسید که بیانگر آن است، جمعیت ایران از ساختار بسیار جوان به سمت ساختار میانسال حرکت میکند و متعاقب آن ما یک جمعیت سالخورده را خواهیم داشت. طبق پیشبینی هایی که ما به عمل آوردیم در سال ۱۴۳۰ یک چهارم جمعیت کشور سالخورده خواهند شد و جمعیت ایران به حدود ۱۰۰میلیون نفر خواهد رسید که حدود یک چهارم آن را سالخوردگان بالای ۶۰ سال تشکیل میدهند. در حال حاضر جمعیت سالخورده ما در سال ۹۴ برای افراد ۶۰ سال به بالا حدود ۹ درصد است که ۷ میلیون نفر را شامل میشود.
این جمعیت سالخورده به نسبت جمعیت ما زیاد است؟
نه زیاد نیست. هنوز به مرحله سالخوردگی نرسیده ایم. معمولاً مراحل سالخوردگی جمعیت را ۶۵ سال به بالا در نظر میگیرند. اگر تعداد افراد بالای ۶۵ سال بین ۷ تا ۱۴ درصد باشد، مرحله اول سالخوردگی جمعیت است. اگر بین ۱۴ تا ۲۱ درصد باشد مرحله دوم سالخوردگی جمعیت است و اگر بیش از ۲۱ درصد باشد، مرحله سوم سالخوردگی جمعیت است. اگر جمعیت سالمندی را ۶۵ سال به بالا در نظر بگیریم الآن حدود ۶ درصد است یعنی هنوز به مرحله اول سالخوردگی جمعیت نیز نرسیده ایم. یعنی جمعیت ما هنوز سالخورده نیست ولی میانسال است یعنی جمعیت از جوانی خارج شده و به مرحله میانسالی رسیده است که حدود ۳۰تا ۳۵ سال طول میکشد جمعیت سالخورده شود. نکته مهم دیگر آنکه در حال حاضر از نظر جمعیتی در مرحله میانسالی یعنی جمعیت ۱۵ تا ۶۴ ساله هستیم.
(جمعیت را به سه گروه تقسیم میکنند زیر ۱۵ سال، ۱۵ تا ۶۴ سال و ۶۵ سال به بالا. کشورهایی که جمعیت زیر ۱۵ سال شان بالای ۴۰درصد باشد، جمعیت آن را جوان میگویند، کشورهایی که بیش از دو سوم شان ۱۵ تا ۶۴ ساله باشد، جمعیت آن کشور میانسال است) اصطلاحی به نام پنجره جمعیتی یا فرصت جمعیتی وجود دارد که بالاترین سهم جمعیتی یعنی ۶۷درصد از جمعیت گروه سنی ۱۵ تا ۶۴ ساله را تشکیل میدهد. ۷۱درصد از جمعیت کشور ما بین سنین ۱۵ تا ۶۴ ساله است که حدوداً ۸/۵۶ میلیون نفر میشوند و آن را فرصت طلایی جمعیتی میگویند.
از نظر اقتصاددانها زمانی این جمعیت به فرصت تبدیل میشود که به فعالیت اقتصادی بپردازند و بهره دهی داشته باشند و اگر بهره دهی نداشته باشند این فرصت را هم از دست خواهیم داد.
یعنی از همین الآن باید به فکر رفاه اجتماعی و اقتصادی سالخوردگان در آینده باشیم؟
بله. الآن مهم ترین سیاست هایی که باید به دنبالش باشیم و ما دانشگاهیان از مسئولان میخواهیم این است که به این فرصت جمعیتی بپردازند و آن را از دست ندهند. به این معنا که این گروه از اشتغال تام،تحصیلات عالیه و امکانات بهداشتی و درمانی برخوردار باشند و سالم پیر شوند. یعنی بیشترین تأکید من در مورد این گروه است. یعنی اگر قرار است ۳۰سال دیگر جمعیت ما سالخورده شود، اگر به این جمعیت توجه کنیم، بهترین سیاست جمعیتی را اتخاذ کردهایم نه اینکه بگذاریم اینها سالخورده شوند و بعد بگوییم حالا برای سالخوردگان چکار کنیم؟
بیشتر کشورهای آسیای جنوب شرقی که به رشد و شکوفایی اقتصادی رسیدهاند از مرحله پنجره جمعیتی استفاده کردند. یعنی بالاترین سهم جمعیت شان در سنین فعالیت است یعنی از نیروی کارشان استفاده کردند و به رشد اقتصادی رسیدند. ما هم در مرحله پنجره جمعیتی هستیم و باید از نیروی انسانی جوان و سالم مان استفاده کنیم ولی اگر استفاده نکنیم اینها سرخوردگیهای متعددی خواهند داشت و ممکن است به بیکاری، اعتیاد، افسردگی و انحراف کشیده شوند که نه تنها پنجره و فرصت نمیشود بلکه زحمت جمعیتی نیز میشود.
اینکه ما به سمت سالخوردگی جمعیت خواهیم رفت، بدیهی است و حتماً جمعیت مان سالخورده خواهد شد اما سیاستهای تشویق موالید تا چهاندازه میتواند از پیری و کاهش بازدهی جمعیت پیشگیری کند؟
یکی از سیاست هایی که دولت بموقع به فکر آن افتاده است افزایش باروری است که البته موقع خوبی هم برای اجرای این سیاست است. شواهد نشان میدهد، باروری در ایران بالا میرود و تعداد موالید در ابتدای سال یک میلیون و ۳۰۰هزار بود در حال حاضر به یک میلیون و ۵۰۰ هزار افزایش پیدا کرده و فکر میکنم تا آخر سال به یک میلیون و ۶۰۰ هزار نیز برسد.
سالخوردهها بالاخره زمانی ۳درصد بودند حالا نزدیک به ۶ درصد شدهاند چه فکری برای حمایتهای اجتماعی و اقتصادی این سالمندان شده است؟
برآوردهای من برای سال ۹۵ نشان میدهد تعداد ۶۵ سال به بالا ۶/۴میلیون نفر و ۶۰ساله به بالا ۷میلیون نفر سالخورده خواهد بود.
اولاً وقتی انسان به سمت سالخوردگی میرود، توانایی اش کمتر و زمینه ابتلایش به بیماریها بیشتر میشود،معمولاً هزینههای درمان شان بالاتر میرود و امکان کار کردن هم برای شان محدود میشود. بنابراین اگر تحت پوشش بیمههای دولت یا بیمههای تأمین اجتماعی باشند،حقوق و مستمری میگیرند اگر نباشد، حقوقی نمیگیرند و عملاً میتوان گفت اگر همین نزدیک ۵میلیون سالخورده را بررسی کنیم شاید حدود دو میلیون نفر بتوانند مستمری بگیر باشند که نیمی از آنها هم زنان هستند که پیش از این کمتر شاغل بودند و درصد بالایی شان هم در روستاها ساکن هستند و حقوق دریافتی ندارند.
بارها در صحبت هایم گفته ام سالخوردگی توأم با فقر نیست اگر انسانی سالخورده باشد و متمکن باشد ممکن است از یک فرد جوان بهتر و سالم تر زندگی کند بنابراین فقر اقتصادی است که باعث میشود سالخوردگان ما مسأله داشته باشند.
این فقر از کجا ناشی میشود؟
آماری که وجود دارد از ۵ میلیون نفر تحت پوشش کمیته امداد حدود یک و نیم میلیون نفر سالمند هستند یعنی یک سوم از سالمندان کشور مستأصل بوده و تحت پوشش کمیته امداد هستند که از این سالمندان نزدیک ۶۰درصد شان زنان و ۴۰ درصد شان مردان هستند که نشان میدهد زنانه شدن سالمندی را در پی خواهیم داشت و زنان نیازمند ما بیشتر از مردان هستند و از این گروه ۶۳ درصد در نقاط روستایی و ۳۷درصد در نقاط شهری زندگی میکنند. یعنی روستا نشینان ما نیاز اقتصادی شان به قدری شدید است که تحت پوشش کمیته امداد رفتند.
عملاً میتوان گفت افراد اگر شاغل باشند و تحت پوشش بیمه دولتی یا اینکه تحت پوشش تأمین اجتماعی باشند میتوانند حقوق بگیرند. اما سؤال اینجاست که آیا شاغلین همه تحت پوشش بیمه هستند؟ نخیر نیستند. کسانی هم که ۳۰سال پیش شاغل بودند اما تحت پوشش بیمه نبودند، اینها سالمند و الان هیچ نوع ممر درآمدی ندارند. مگر اینکه تمکن مالی داشته باشند. بنابراین مهم ترین مسأله سالمندان نیاز مالی شان است.
نکته مهم دیگر شاخص امید به زندگی است. هر چه در جامعه مرگ و میر کم شود و امکانات بهداشتی و درمانی افزایش پیدا کند، امید به زندگی زیاد میشود. در ایران امید به زندگی اوایل انقلاب ۶۴ سال بود و الان به ۷۳ سال رسیده است. در حال حاضر در محافل بینالمللی امید به زندگی را به عنوان شاخص در نظر نمیگیرند بلکه امید به زندگی توأم با سلامت را به عنوان شاخص در نظر میگیرند.
یعنی میگویند در افزایش سن افراد باید همراه با سلامت جسمی، اجتماعی و روانی باشد. با این حال در ایران امید به زندگی توأم با سلامت در گروه بالای ۴۰ سال و حتی جوانان که از دردهای جسمی مینالند، افسردگی دارند و شاداب نیستند کمرنگ است. بنابراین این ناتوانی همین گونه انباشته میشود و وقتی همین افراد به سمت سالخوردگی میروند سالخوردگی و ناتوانی دو روی سکه و مترادف همدیگر خواهد شد در صورتی که اصل سالخوردگی همراه با ناتوانی نیست.
شما چه معیارهایی را برای سالمندی سالم پیشنهاد میدهید؟
نکتهای که در برنامه ششم پیشنهاد دادم این است که شغل تمام شاغلین کشور به رسمیت شناخته شود و اصلاً مشاغل غیر رسمی نداشته باشیم، یعنی همه مشاغل تحت پوشش بیمه باشند. در این حالت هیچ فرد فقیری در جامعه نخواهیم داشت. نه اینکه دولت به اینها کمک کند بلکه مثلاً قبض آب و برق حق بیمه را ماهانه کسر کند. یعنی در اصل پنجره جمعیتی را دریابیم که هم به نفع کشور و آینده جامعه است اما برای نگرانی که میگوییم پیر میشویم چه کنیم ؟ اینکه باروری را بالا ببریم اشکالی ندارد ولی باید به فکر ۱۸ میلیون نفری که سالخورده خواهند شد هم باشیم.
یعنی از حالا باید به فکر ۷۰درصد جمعیت میانسال فعلی باشیم که روی پای خودشان بایستند. در غرب سالمندان بیمه پرداخت کردهاند و تحت پوشش بیمه رایگان درمانی هستند. دولت موفق دولتی است که مالیات بگیر خوبی باشد. دولت از مردم مالیات نمیگیرد و به مردم فشار میآید. شواهد فعلی نشان میدهد با سالخورده شدن جمعیت، مهدکودکها کم کم تعطیل میشوند و در عوض خانههای سالمندان زیاد میشوند.
اگرچه افزایش تعداد خانه سالمندان نوعی جنبه رفاهی است اما منوط به این است که سالمند بتواند قدرت پرداخت داشته باشند. اینکه بودجهها را به ساختن رایگان خانههای سالمندان تخصیص دهیم من مخالفم. معتقدم باید دولتها مردم را تقویت کنند که درآمد داشته باشند و درآمدهای شان را خوب هزینه کنند. دولت رفاه به معنای این است که به مردم سرویس داده و مالیات بگیرد اما ما مردم را عادت داده ایم یارانه و کوپن ارزاق بدهیم.
اینها راه هایی است که در دنیا شکست خورده است ما باید فقط زیر بناهای تولیدی را در جامعه تقویت کنیم یعنی شور و شوق را در انسانها ایجاد کنیم که با کار جامعه رشد پیدا میکند.
مهم ترین پیشنهاد شما برای بحران سالمندی در برنامه ششم توسعه چه بود؟
من در یک سال اخیر تحلیل محتوای چهار ماده ابلاغی رهبری را به عنوان طرح پژوهشی اجرا میکنم که تقریباً میتوان گفت ۲۶۰شاخص برای آن ساختیم که اگر قرار باشد ابلاغیه رهبری به عنوان سیاست جامع جمعیتی در کشور سازمانها و ارگانها آن را به مرحله اجرا دربیاورند، باید این شاخصها مثل میزان باروری افزایش و بعضیها مثل سن ازدواج کاهش پیدا کند.اینها به عنوان شاخص هایی است که در نظر گرفتیم. با این حال هیچ کدام از این بندهایی که ابلاغ شده من تاکنون سیاست رسمی که در این زمینه اجرا شده باشد را ندیده ام. پیشنهاد من این است که بشدت این سیاستهای ابلاغی رهبری را دولت و سازمانها، دستورالعمل اجرایی برایش تهیه کنند. چرا که علاوه بر اینکه جمعیت به سمت سالمندی پیش میرود اما معضل کلانشهرها و آلودگیهای زیست محیطی هم دامنگیر مردم شده است.در همان بند دهم سیاست ابلاغی بحث توزیع فضای جمعیت اشاره شده که باید روی کاهش جمعیت کلانشهرها کار کنیم. یعنی این بصورت بسته است باید همهبندها باهم اجرا شود. در برنامه ششم توسعه پیشنهاد دادیم که باروری را تا سال ۱۳۹۹ به ۲/۲ برسانند.
تا چه حد خانههای سالمندان و بیمارستانها پاسخگوی جمعیت سالمندان خواهد بود و همچنین صندوقهای بازنشستگی تا چه حد توان مقابله با موج سالمندی را دارند؟
بیشتر سالمندان نیاز به مراقبتهای بهداشتی و درمانی دارند اما بیمهها نه تنها پیشرفت نکرده حتی گاهی افراد مجبورند در بخش ویزیت سرپایی و دارو ۸۰درصد هزینههای درمان را خودشان پرداخت کنند که بار سنگینی برای سالمندان است. در یک طرح تحقیقاتی مشکل ترین مسألهای که سالمندان عنوان کرده بودند دریافت خدمات بهداشتی و درمانی در مراکز استانها بویژه در تهران بود. بنابراین بهداشت نه برای سالمندان پاسخگو است و نه برای کل آحاد جامعه. البته من شخصاً سیاستهای درمانی را توصیه نمیکنم پیشنهاد من سیاستهای پیشگیری است.
در وزارت بهداشت،درمان و آموزش پزشکی بیشتر وجه درمان غالب است درصورتی که باید به سمت بهداشت و تغذیه سالم برویم. نکته دیگر در مورد بیمههای تأمین اجتماعی است، وقتی سن امید به زندگی زیاد میشود صندوقهای بازنشستگی باید پول بیشتری پرداخت کنند که موجب میشود این صندوقها به سمت ورشکستگی بروند. برای اینکه این مسأله را جبران کنند باید صندوق بازنشستگی بتواند روی پای خود بایستد. به عبارتی باید کسورات بیمه که از افراد شاغل کم میکنند را سرمایه گذاری کنند و بعداً به همان فرد در هنگام سالمندی پرداخت کنند.
در کشورهای در حال توسعه پول را از شاغلین میگیرند و به بازنشستهها میدهند اما اگر یک روزی برسد که تعداد شاغلین کمتر باشد و نتواند پاسخگوی سالمندان باشد صندوقها دچار ورشکستگی میشوند. بنابراین باید هشدار داده شود که اولاً صندوقهای بیمه و بازنشستگی باید از کل دولت جدا باشد که دولت نتواند از این صندوق برداشت کند و به عنوان بخش خصوصی سرمایه گذاری کند و حتی بانکهای بینالمللی روی آن نظارت داشته باشند که اختلاس در آن ایجاد نشود و بتواند روی پای خود بایستد چون با این بحث تورم دولت نمیتواند پولی که در شرایط حاضر از افراد شاغل میگیرد در ۲۰ سال برای سالمندان دیگر پرداخت کند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰