دبیر مرکز مطالعات راهبردی جمعیت کشور

سونامی سالمندی در انتظار ایران

صالح قاسمی، دبیر مرکز مطالعات راهبردی جمعیت کشور در گفتگویی با اشاره به پیامدهای هولناک پیری جمعیت در ایران گفت: اگر امروز از هر ۱۰ ایرانی یک نفرشان سالمند می‌باشد تا سه دهه آینده از هر ۳ ایرانی یک‌نفرشان سالمند بالای ۶۰ سال خواهد بود.

مسئله یک یاد شده را می‌توان ابر بحرانی برای آینده کشور قلمداد نمود. کشورمان هم‌کانون پایین‌ترین نرخ باروری در دنیای اسلام، غرب آسیا و شمال آفریقا را به خود اختصاص داده است.

کارشناسان مدت‌هاست در خصوص سونامی قریب الوقوع سالمندی در ایران هشدار می‌دهند، اتفاقی که به همراه خود آسیب ها و معضلات بسیاری به همراه می آورد. اما چرا جوانی جمعیت دهه ۶۰ ایران تا چند سال دیگر به جمعیت سالمندی و عواقب ناشی از آن می رسد، تا جایی که عنوان می‌شود تا سال ۱۴۲۰ ایران جزو پیرترین کشورهای دنیا خواهد بود. برای بررسی بیشتر این امر راهبرد معاصر با صالح قاسمی، دبیر مرکز مطالعات راهبردی جمعیت کشور، نویسنده و پژوهشگر مصاحبه ای داشته است که در ادامه می خوانیم.

*جناب قاسمی! چرا عنوان میشود در حوزه جمعیت با وضعیت بحرانی مواجهیم؟

عبارت بحران یا به تعبیر دقیقتری که بنده اخیرا به کار میبرم ابر بحران جمعیت کشور ناشی از آمارهایی است که ما پیش رو داریم و اگر ما این را ابر بحران می‌نامیم به این خاطر است که آمارها آنقدر هولناک و ناراحت کننده هستند که ما واقعا می توانیم تعبیر ابر بحران را اطلاق کنیم ضمن این که دامنه‌های این بحران نه فقط ساختارهای اقتصادی بلکه کلیه ساختارهای کشور را به شدت متاثر خواهد کرد.

از طرفی با فاکتورهای اجتماعی بسیاری در پی این بحران مواجهیم مثلا در مورد خانواده، انقلاب خانواده خواهیم داشت که محصول این ابر بحران خواهد بود. مشکلات عقیدتی و سیاسی، بوجود آمدن پدیده‌های بسیار پیچیده اجتماعی و سیاسی که اجازه می‌دهد ما لفظ ابربحران را به کار ببریم. ما در بسیاری از آمارهای جمعیت شناسی رکوردهایی را برای کشورمان ثبت کردیم که در طول تاریخ ایران بی سابقه بودند، به عنوان مثال نرخ رشد جمعیتی که امروز به ۰.۷درصد و بلکه کمتر از این مقدار رسیده در ابتدای انقلاب اسلامی حدود ۳.۹ درصد بوده حتی در آخرین سرشماری یعنی سال ۹۵ این آمار ۱.۲ درصد بود اما این نرخ رشد بشدت درحال کاهش است و ما امروز به نرخ رشد ۰.۷ درصد یعنی کمترین نرخ رشد طول تاریخ ایران رسیده‌ایم.

در حدود ۱۵ سال آینده این نرخ رشد قریب به صفر و پس از آن به نرخ رشد منفی خواهیم رسید که یعنی کاهش جمعیت کل و این بدان معناست که واقعا شاخص‌ها هشدار دهنده هستند.

دومین شاخص نرخ باروری است که یعنی میانگین تعداد فرزندان به ازای هر زن این شاخص در سال ۶۵ حدود ۶.۵ فرزند به ازای هر زن بوده(در همان سال نرخ باروری در کلانشهرها حدود ۵ فرزند به ازای هر زن بوده) که در حال حاضر این شاخص به حدود ۱.۶ فرزند به ازای هر زن رسیده که یعنی نزدیک ۱.۵ فرزند که این هم میانگین کل میباشد و در کلانشهرهایی مثل تهران و اصفهان و… حدود ۱.۳ فرزند به ازای یک زن میباشد و یا در استان‌های بسیار سالمند مثل گیلان و مازندران این نرخ به حدود ۱.۱ فرزند به ازای یک زن رسیده؛ این واقعا نادر است و پایین‌ترین نرخ باروری در دنیای اسلام، غرب آسیا و شمال آفریقا می‌باشد که به نام ایران ثبت شده است.

شاخص سوم نرخ سالمندی است، امروز ۱۰.۵ درصد جمعیت ما بالای ۶۰ سال و سالمند هستند، اما طی یک روند بسیار سریع در سه دهه آینده به بیش از ۳۰ درصد سالمندی در کشور خواهیم رسید. اگر امروز از هر ۱۰ ایرانی یکنفرشان سالمند میباشد تا سه دهه آینده که آینده نزدیکی در جمعیت شناسی است از هر ۳ ایرانی یکنفرشان سالمند بالای ۶۰ سال خواهد بود و آن دو نفر هم با میانگین سنی حدود ۴۰ سال خواهند بود. به این ترتیب ما بالاترین سرعت سالمند شدن را در جهان ثبت خواهیم کرد. کشورهایی بودند که در همین مسیر سالخوردگی را ثبت کردند اما این سیر در بازه‌های زمانی بیش از یک قرن یعنی حدود ۱۳۰ تا ۱۵۰ سال طول کشید ولی متاسفانه ما این مسیر را طی ۲۵ تا ۳۰ سال داریم طی می‌کنیم و لذا باید تاکید داشت رکورد سالمند شدن جامعه، در ایران ثبت خواهد شد. شاخص پایانی شاخص تعداد تولد هاست که از ۱،۵۷۴،۰۰۰ تولد در سال ۹۴ تا سال ۹۹ به حدود ۱،۰۷۰،۰۰۰ تولد رسیده‌ایم و در واقع ما در یک بازه ۵ ساله ۵۰۰ هزار تولد سالانه را از دست داده‌ایم که می‌توانیم شیب کاهش تعداد تولدها را هم مشاهده کنیم. لذا شرایط جمعیت کشور بسیار ناراحت کننده‌است و می‌توانیم به آن‌ ابربحران نیز بگوییم.

 

*این بحران نشات گرفته از کدام شرایط و سیاست هاست و آمار و ارقام جمعیتی از ابتدای انقلاب تا امروز چه ترکیب جمعیتی را نشان می‌دهد؟

وضعیت موجود محصول چند چیز است: نخست سیاست‌های تنظیم خانواده غلطی که در اواسط دهه ۶۰ به بعد در کشور اعمال شد، این سیاست‌ها غیر کارشناسانه و رصد نشده بود و تداوم این سیاست‌ها هم یک رفتار بسیار غیر حرفه‌ای و غیر علمی بود. از همین بابت عرض میکنم یک پای موضوع قوانین و سیاست‌های غیر کارشناسانه است. نکته دوم تغییر سریع سبک زندگی مردم، تغییر نگرش آنها به زندگی، تغییر ارزش‌های اجتماعی، تغییر تعریف خانواده مطلوب و تعداد مطلوب فرزندان و… بود و این تغییرات فرهنگی بود که باعث این بحران شد. پدیده‌های اقتصادی و مشکلات اقتصادی هم آمد و در کنار این مشکلات فرهنگی مزید بر علت شد و باعث ماندگاری و پایداری این تغییر نگرش‌ها شد. لذا ریشه را در فرهنگ مید‌انم و مسائل اقتصادی را مزید بر این علت و تشدید کننده آن، اگرچه سیاست‌ها هم به خاطر غیر کارشناسانه بودن دخیل بوده‌اند.

 

*چرا ۲۰ سال آینده کشور به سمت سالمندی می رود و چطور کمتر از یک دهه برای جبران فرصت داریم؟

اینکه چرا گفتیم ۱۰ سال وقت داریم، گر چه امروز میگوییم حدود ۷ یا ۸ سال وقت داریم به این علت است که ما متولدین دهه ۶۰ را داشتیم که بیشترین تعداد تولد‌ها در کشور بودند و پس از آن متولدین دهه ۷۰ به شدت افت پیدا کردند. اگر امروز بخواهیم پیامدهای این چالش و بحران را به حداقل برسانیم می بایستی از فرصت فرزندآوری دهه شصتی‌ها استفاده کنیم و در واقع سود جمعیتی دهه شصتی‌ها باید فعال شود، اما چگونه؟ ببینید دهه شصتی‌ها امروز حدود ۳۰ تا ۴۰ سال سن دارند. اگر بانوان متولد دهه شصت از سنین باروری ایمن که حدود ۴۳ یا ۴۴ سالگی است عبور کنند و در واقع دهه شصتی‌هایمان از سنین باروری خارج شوند، آن وقت باید روی باروری دهه هفتادی‌هایی حساب کنیم که تعدادشان بسیار کمتر از دهه شصتی‌هاست. برای بهره‌مند شدن از فرزندآوری دهه شصتی‌ها تا متولدین نیمه دوم دهه شصت از سن باروری خارج بشوند حدودا می‌توانیم انتظار ۶ یا ۷ سال وقت را داشته باشیم. لذا امروز با بهترین فرض ما ۷ یا ۸ سال وقت داریم که این ابر بحران جمعیت را مدیریت کنیم و پیامدهای ناشی از آن را به حداقل برسانیم، نه اینکه از آن نجات پیدا کنیم بلکه باید این فرصت طلایی در پنجره جمعیت ایران را به درستی شناخته و به درستی از آن استفاده شود.

*آیا تنها ایران با این مشکل مواجه است یا این بحران دامن کشورهای دیگر را هم گرفته است؟

خیر فرآیند سال خورده شدن فرایندی است که در همه کشورهای دنیا اتفاق افتاده اما نکته‌ای که وجود دارد اینکه: سرعت سالخورده شدن جمعیت ایران بسیار بالاست و در واقع ایران با سرعت رکوردشکنانه‌ای به سمت سالمندی می‌رود در حالی که در سال ۲۰۱۵ یعنی حدود ۶ یا ۷ سال پیش جمعیت ایران جمعیت جوانی بود اما تا سال ۲۰۴۵ یعنی ۳۰ سال بعد از ۲۰۱۵ و یا به تعبیری از امروز تا تقریبا ۲۵ سال آینده ایران به کشوری کاملا سالمند تبدیل خواهد شد. کشورهای دیگر مسیر جوانی تا سالمندی جمعیت را در بیش از یک قرن طی کرده‌اند اما ما این فاصله با در ۲۵ تا ۳۰ سال طی می‌کنیم و این پیامدهای سالخوردگی جمعیت را بشدت برای ما افزایش خواهد داد. ضمن اینکه کشورهای سالخورده از مقطع جوانی جمعیت‌شان حداکثر بهره‌برداری را انجام دادند و از حداکثر سود پنجره جمعیتی‌شان استفاده کرده و به یک کشور پیشرفته و صنعتی تبدیل شدند و پس از توسعه یافتگی به یک کشور سالمند تبدیل شده‌اند. تفاوتش این است که ما در ایران پیش از اینکه یک کشور صنعتی و پیشرفته بشویم و پیش از توسعه یافتگی سالمند می‌شویم و این پیامدهای سالمندی جمعیت را برای ما صدچندان خواهد کرد و این تفاوت این روندها بین ایران و جهان است.

 

*راه های جبران چیست و طرح های مصوب کشوری مانند طرح جوانی جمعیت چگونه می تواند گره گشای این شرایط باشد در حالی که مردم از نظر اقتصادی برای افزایش جمعیت خانوار در تنگنا هستند؟

در این مورد باید دقت فراوانی داشت. نخست باید بدانیم بحران جمعیت راهکار دارد بدون اغراق و صریح و شفاف می‌گویم بحران جمعیت راهکار دارد و راه برون رفت؛ نکته این است که باید از تجارب جهانی استفاده کنیم و این تجارب را بومی‌سازی و در کشور خودمان پیاده کنیم به طور مشخص‌تر ببینیم کشورهایی که موفق شدند چگونه توانستند سیاست‌های جمعیتی را اعمال و نتیجه بگیرند. چنانچه کشورهای موفق در این عرصه دو راهبرد را پیش رو داشتند: ۱- اعطای مشوق‌های مالی ۲- فرهنگ‌سازی و اصلاح نگرش اجتماعی؛ و هر دوی اینها با هم توامان بوده چرا که هرکدام از اینها به تنهایی پاسخگو نیست؛ همین اتفاق در کشورما هم باید بیافتد. ما سیاست‌های جمعیت را در ۱۴ ماده داریم که در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳ یعنی بیش از ۷ سال پیش ابلاغ شده و سیاست‌های بسیار دقیق و هوشمندانه‌ای است. اما متاسفانه قانونی برای اجرای این سیاست ها نداشتیم تا اینکه بالاخره قانون جوانی جمعیت تصویب شد. قانون جوانی جمعیت همین دو راهبرد اقتصادی و فرهنگی را سرفصل قانون‌گذاری خود قرار داده. البته نه قانون‌گذاران و نه کارشناسان هیچکدام مدعی نیستند که این قانون به تنهایی خواهد توانست همه مسئله جمعیت کشور را حل کند و خیلی روشن است که این قانون بخشی از پازل جمعیت کشور است. به عبارت دیگر و به تعبیر من این قانون قدم نخست تحول سیاست کلی جمعیت می‌باشد و باید با قدم‌های دیگری تکمیل بشود، اگرچه ممکن است ضعف‌هایی داشته باشد که هر قانون دیگری می‌تواند داشته باشد ولی فعلا تنها قانونی است که در اختیار داریم و این قانون هیچ بدیل دیگری هم ندارد.

به نظرم باید با یک عزم ملی و همگانی این قانون اجرایی شود؛ من گمان می‌کنم این قانون این ظرفیت را دارد که گفتمان جمعیت را تقویت و بشدت در دستگاه‌های اجرایی کشور جاری کند؛ نظام برنامه‌ریزی کشور باید نسبت به این موضوع حس مسئولیت پیدا کند، بویژه که ما در قانون بودجه سال ۱۴۰۱ هم شاهد این هستیم که حدود ۱۹ هزار میلیارد تومان برای اجرایی کردن جوانی جمعیت پیش‌بینی شده است. لذا من آن قانون را یک فرصت طلایی و بی‌نظیر میدانم بویژه که ما مضیقه زمانی ۸ ساله داریم، لذا لازم است که این اتفاق بیافتد و این قانون ظرفیت دارد که قدم نخست و قدرتمندی را در اجرای سیاست‌های کلی جمعیت بردارد.