دوره آموزشی حمایتهای اجتماعی از سالمندان

عنوان دوره: حمایتهای اجتماعی از سالمندان
هدف کلی: آشنایی کارشناسان سالمندان با مبانی نظری دوره
مدرس: دکتر اصغر دادخواه
۴-۵ تیر ۱۳۹۲

  • سالمندی سالم

سالمندی می تواند دوران خوبی باشد ، دوران سرزندگی و نشاط عزم و اراده و بزرگی و عزت و شکوه.

پیری بیماری نیست و با بالا رفتن سن تغییرات طبیعی در کلیه اندامهای بدن ایجاد می شود که با رعایت برخی نکات ساده می توان از بروز مشکلات جلوگیری و با مراقبت صحیح به سالمندی توام با سلامتی و نشاط دست یافت ، تا باقی سالهای عمر هم به بهترین صورت ادامه یابد. با اینکه به کار بردن شیوه صحیح زندگی باید از دوران جنینی شروع شود، اما هرگز برای تغییر دادن شیوه زندگی و ایجاد عادات پسندیده که منجر به سلامت و شادابی می شوند دیر نیست.

شیوه زندگی در دوره سالمندی باید به گونه ای باشد که در آن به مواردی از قبیل بهداشت فردی، ورزش مناسب، تغذیه متعادل ،‌عدم مصرف دخانیات، حضور فعال در جامعه و خانواده و … پرداخته شود.

توصیه ها در موارد زیر میتواند دوران سالمندی سالم و فعالی را توام با خوشی طی نمود.

۱ – بهداشت فردی
۲ – تغذیه متعادل
۳ – ورزش و فعالیت های بدنی
۴ – خواب راحت و کافی در طول شب
۵ – عدم مصرف دخانیات
۶ – اجابت مزاج
۷ – پیشگیری از بروز حوادث
۸ – فعالیتهای اجتماعی

  • حمایت های اجتماعی و مبانی نظری آن

حمایت اجتماعی مفهومی است که اغلب برداشت حسی از آن شده و به کمکی که از سویافراددیگر در یک وضعیت سخت زندگی به فرد می‌شود، گفته می‌شود.

“اعتقاد شخصی که در نتیجه آن،فرد دوست داشته می‌شود، مورد احترام قرار می‌گیرد و ارزشمند می‌شود و به یک شبکهاجتماعی و تعهدات متقابل وصل می‌شود”. در تعریف حمایت اجتماعی می‌توان بین کیفیتحمایت دریافت شده (رضایت) و تأمین حمایت اجتماعی تفاوت قائل شد. اغلب مطالعات براندازه‌گیری حمایت دریافت شده استوار شده‌اند. همچنین می‌توان بین حمایت دریافت شدهو انتظارات در زمان نیاز و بین حمایت خاص و حمایت عمومی تفاوت قائل شد.

حمایتاجتماعی به کمک‌هایی که از سوی خویشاوندان، دوستان و دیگر افراد به یک فرد می‌شوداطلاق می‌شود. این کنش‌ها شامل کمک‌های عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی است:

  • حمایت عاطفی:

به مواردی اشاره دارد که باعث می‌شود افراداحساس کنند مورد حمایت هستند. چنین حمایتی غالباً به شکل انواع غیرملموس است و کمکمی‌کند که حس ارزشمندی در افراد تقویت شود.

  • حمایت ابزاری:

کمک ابزاری به کنش‌های ارائه شده از سوی دیگران گفته می‌شود که به افراد کمک می‌کند تامسئولیت‌های معمولی و روزمره خود، مثل نگهداری از بچه، تعهدات مالی و مسائل مربوطبه کار را انجام دهند.

  • حمایت اطلاعاتی:

کمک‌های اطلاعاتی به تبادلدیدگاه‌ها در زمینه کار، مشاوره یا فرصت‌های دیگری که ممکن است زندگی افراد راتسهیل کند می‌پردازد.

ولمن(Barry Wellman 2006) در تقسم‌بندی حمایت‌های اجتماعی به موارد زیر اشارهمی‌کند: حمایت مصاحبتی، حمایت عاطفی، حمایت خدماتی، حمایت مالی، حمایت اطلاعاتی، وحمایت مشورتی
فیشر (EB-Fisher 2006) نیز بر سه نوع حمایت تأکید می‌کند که عبارتند از: حمایت مشورتی،حمایت مصاحبتی و حمایت عملی.

  • مفهوم شناسی سبک زندگی

«سبک زندگی» در ادبیات موجود علوم اجتماعی مفهومی نسبتاً جدید است. چنان که بعضاً پدیدار شدن «سبک زندگی» را در زمره اختصاصات «جامعه مدرن متأخر» قلمداد کرده اند. طبیعی است چنانچه سبک زندگی را در مفهومی صرفاً تحت اللفظی و خنثی فهم کنیم، تلقی آن به مثابه امری نوظهور اسباب تعجب را فراهم خواهد کرد. زندگی آحاد بشر در اعصار و جوامع مختلف همواره بر اساس مجموعه¬ای ازقواعدومناسبات معین نظم ونسق یافته است و طبعاً می تواند در وسیعترین معنا واجد سبک قلمداد شود. اما درادبیات علوم اجتماعی مفهوم سبک زندگی محتوایی فراتر از این دارد و به واسطه این محتوای مشخص است که از اصلی ترین نشانه¬های تحولات اجتماعی وفرهنگی سه دهه اخیرغرب به حساب می‌آید.

البته پیگیری وجستجوی مفهوم سبک زندگی،مارابه مواردی ازاستخدام آن درمتون جامعه شناختی پیش ازسه دهه اخیر نیز رهنمون خواهد ساخت. بیشتر اوقات در روایت فرآیند تکوین مفهوم سبک زندگی، به ریشه¬های آغازی نو اولین مفهوم بندی های ارائه شده ازآن درکارکسانی چون ماکسوبر،گئورگزیملوتورشتاینوبلن درسال¬های آغازین قرن بیستم اشاره می شود. این ریشه یابی به یک معنا عناصری از واقعیت را نیز با خود دارد. اما روشن است که مفهوم جدید سبک زندگی به وضوح فراتر ازچیزی است که درآن مفهوم بندی های اولیه منعکس گردیده است.

به عنوان مثال، وبرمفهوم سبک زندگی را درذیل مقوله منزلت یا احترام به عنوان یکی از اضلاع سه ضلعی مشهورخود (ثروت- قدرت- منزلت) تعریف می کرد. دراین تعریف عملاً سبک زندگی مفهوم یک مو بیش مترادف با فرهنگ می یافت. با وجود اینکه مفهوم جدیدسبک زندگی درزمینه مباحثات یشکل گرفته که ازکار وبر به طورعام و دسته بندی سه گانه ثروت- قدرت- منزلت به طورخاص متأثر است،امّا درک فاصله مفهوم جدید سبک زندگی با فهم وبر کار دشواری نیست. در ادبیات جدید جامعه شناسی فرهنگ و مطالعات فرهنگی، سبک زندگی اساساً امری متفاوت از فرهنگ (البته نه غیرمرتبط با آن) تعریف می شود. این تفکیک بیش از هر چیز به سبب نسبتی است که میان مفهوم سبک زندگی با گسترش فردیت و اخلاق فردگرایانه در جامعه جدید برقرار می شود. فرهنگ مجموعه منسجمی از ایده ها، ارزش ها، هنجارها، نمادها وآداب ورسوم است که فرد به واسطه دریافت وتطبیق خود با آنها امکان مشارکت درزندگی اجتماعی را می یابد.

البته مواجهه فرد با فرهنگ لزوماً منفعلانه نیست. اما در نهایت فرهنگ مقوله ای فرا فردی و کلان باقی خواهد ماند. در مقابل سبک زندگی در مفهوم جدید آن بیشتر محصولی از انسان فردیت یافته ای که آنراخلق می کند، قلمداد می شود. البته سبک زندگی نیز امری اجتماعی است. به تعبیری می توان آن را تابلوی نقاشی «کولاژ»ی دانست که تکه پاره های به کار رفته در آن از متن زندگی اجتماعی فراهم می آید. اما نهایتاً نوع لفیقوترکیب آنهاگویی چیزی است که انسان ما بعد تجددیِ فردی تیافته برحسب ذوق و سلیقه خود آنرا می سازد. البته این«ساخت» و سلیقه سازنده آن به شدت سیّال، متغیّر و دلبخواهی است. شاید این اصلی ترین تفاوتی است که مفهوم سبک زندگی با فرهنگ دارد: سبک زندگی مقوله ای اساساً سیّال، لغزنده و غیرقطعی است. سبک زندگی ریشه در ذائقه و سلیقه دارد.

از این جهت شاید بتوان در میان پیشکسوتان جامعه شناسی کسی که بیش از همه به معنای جدید سبک زندگی نزدیک شده بود را زیمل دانست. در واقع این زیمل بود که اول بار مفهوم سبک زندگی را در نسبت مستقیم با فردگرایی مدرن و تلاش فرد مدرن برای ظاهر ساختن «یکتایی هستی خود» تعریف کرد. البته او در دهه های آغازین قرن بیستم از امکانات جامعه جدید –به ویژه در چارچوبی به نام کلانشهر- برای امکان پذیر ساختن چنین وضعیتی سخن می گفت. امّا به طور حتم دهه های پایانی این قرن شواهد و نشانه های عینی بیشتری را در جهت نشان دادن امر فراهم آورده است.

“سبک زندگی “مفهومی بسیار مهم است که اغلب برای بیان” روش زندگی مردم “توأم با طیف کاملی ازارزش ها ، عقاید وفعالیت های اجنماعی است می توان گفت سبک زندگی ازالگو های فرهنگی، رفتاری وعاداتی شکل می گیرد وافراد به طور روزمره آنها رادر زندگی فردی واجتماعی خود به کار می گیرند.افراد به واسطه کنش های اجتماعی متقابل خود با والدین، دوستان همسالان ،آشنایان ورسانه های جمعی الگو های رفتاری را می آموزند.به عبارتی سبک زندگی شامل فعالیت های معمول وروزانه است که شخص آنها رادر زندگی خود به کار می گیرد. این البته معنای عام و کلی این مفهوم است.

سبک زندگی مجموعه ای از ذائقه ها ، باورها و کردارهای نظام مندی است که یک طبقه یا بخشی از یک طبقه ی معین را مشخص می کند. در این راستا، برای مثال سبک زندگی شامل، عقاید سیاسی، باورهای فلسفی، اعتقادات اخلاقی، ترجیحات زیبایی شناختی و نیز اعمال جنسی، غذایی، پوشاکی و فرهنگی و غیره می شود. بر خلاف “سطح زندگی” که با کمیت کالاها و خدمات مطابق است که یک فرد یا یک گروه می تواند در اختیار داشته باشد،بنابر این در یک سطح زندگی واحد، سبک های زندگی بسیار متفاوتی می توانند وجود داشته باشند، که این امر به باور پیر بوردیو به” عادت واره “های habitus متمایز بستگی دارد.

سبک‌های زندگی مجموعه‌ای از طرز تلقی‌ها، ارزش‌ها، شیوه‌های رفتار، حالت‌ها و سلیقه‌ها در هر چیزی را در برمیگیرد. موسیقی عامه، تلویزیون، آگهی‌ها همه و همه تصور‌ها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم می‌کنند. سبک زندگی فرد، اجزای رفتار شخصی او نیست، لذا غیر معمول نیستند. بیشتر مردم معتقدند که باید سبک زندگی‌شان را آزادانه انتخاب کنند. در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یک ‌جا جمع می‌شوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک می‌شوند. به نوعی گروه‌های اجتماعی اغلب مالک یک نوع سبک زندگی شده‌ و یک سبک خاص را تشکیل می دهند. سبکی شدن زندگی با شکل گیری فرهنگ مردم رابطه نزدیک دارد. مثلا می‌توان شناخت لازم از افراد جامعه را از سبک زندگی افراد آن جامعه بدست آورد.

تحول اجتماعی نیازمند مفاهیمی نو برای درک آن، تشریح مختصات تغییر، رویه ها و خروجی ها بوده و بر این قاعده،کاربرد مفهوم سبک زندگی مطابق با تحولات فرهنگی واجتماعی تغییرکرده است.تا پیش ازجنگ جهانی دوم مفهوم سبک زندگی اهمیت چندانی نداشته و اصولا با این نام ازآن یاد نمی شد. پس ازجنگ جهانی دوم باگسترش پایه های اجتماعی دولت رفاه و به وجود آمدن امکان عملی تولیدو مصرف انبوه کالاها (به ویژه کالاهای فرهنگی)، سبب گردیدکه شیوه های زندگی تنوع بسیار بالایی بیابند.

از طرف دیگر، رشداقتصادی، ماشینی شدن کار، افزایش دستمزدها وگسترش وسایل تفریح و فراغت، جامعه ایرا درغرب صنعتی پدید آوردکه تمایزات سنتی درآن تا اندازهای محو شده، بدین معناکه هر فرد گروه اجتماعی تنها می توانست ازطریق تنوعی که درانتخاب شغل،محل زندگی، آرایش و پوشاک خود،سلیقه های هنری و زیبا شناختی اش،انتخاب سرگرمی ها و نحوهگذران اوقات فراغتش وحتی شیوه های عملی واخلاقی ودینی خویش درجامعه پیش می گرفت، خودرا ازدیگران متمایزکند.کلان شهرها باعث گمنامی آدمها درشهر بودند و ازهمین روشناخت افراد برمبنای شاخصهای منزلتی گذشته ناممکن شده وشواهدی در دست بودکه نشان می داد دیگر افراد بر مبنای جایگاه خود در نظام تولید نیاندیشیده وازاین زمان بودکه مفهوم سبک زندگی در معنی جدید آن مطرح شد(فاضلی،۱۳۸۲:ص۶۰).

آدلردر خصوص پدید آمدن سبک زندگی برای نباوربودکه همه انسانها به نوعی احساس کهتری(خود کم بینی)مبتلابوده وباروش هایی خاص درصد برطرف کردن آن هستند. بر این قاعده،این رویه منحصر به فرد، برای جبران احساس کهتری،سبک زندگی افراد را ایجادمی کند.

الف)تعاریف:
درتعریفی ساده وکلی میتوان سبک زندگی را شیوه زندگی یا به نحو دقیق تر، الگوها و شیوه زندگی روزمره ، تعریف کرد. در این حالت سبک زندگی نه تنهاشامل الگوهای فردی مطلوب اززندگی بلکه شامل تمام عادات وروشهای یکه فرد یا اعضاییک گروهبه آنها خو کرده،یاعملاً با آنها سروکاردارند، می شود. بنابراین سبک زندگی به خانه و اثاثی هم حدود نگردیده وتمام چیزها مانند الگوهای روابط اجتماعی، سرگرمی، مصرف ولباس را درگرفته و منعکس کنند ه نگرشها،ارزشهاوجهان بینی فردی و گروهی و اجتماعی است(۱۹۹۶،Thvra).

سبک های زندگی الگوهایی برای کنش در نظرگرفته شده که مردم را ازهممتمایزنموده(هویت ساز) وکمک می کنندتا آنچه رامردمان جام می دهند(رویدادها ،تمایلات و رفتارها)وچرایی آنرا ومعنایی راکه برای آنهاودیگران دارد(مثلا بعد و مفهوم فرهنگی) درک گردد( چنی،۱۳۸۲: ص ۱۱ برگرفته از ازکیا و رودبارکی،۱۳۸۲: ص ۲۴۵). به نظر می‌رسد این تعبیر از سبک زندگی را بتوان برای بعد مادی ان مورد قبول قرار داد، اما جهت بعد معنوی بنظر می رسد نیازمند نوعی بازنگری و شاخص سازی مجدد باشد.

ب) مفاهیم متشابه:
مفهوم سبک زندگی در ابتدا بشدت متاثر از مقوله بندی های بعمل امده از سایر مفاهیم بوده است. بعنوان مثال وبر سبک زندگی را ذیل مقوله منزلت یا منزلت – احترام(ثروت، قدرت، منزلت)، ارزشگذاری کرده و این مفهوم را به مفهوم فرهنگ نزدیک ساخته است. در حالیکه فرهنگ عموما مقوله ای فرافردی و کلان بوده و سبک زندگی،مقوله ای اجتماعی مربوط به انسان فردیت یافته است. از دیگر مقوله هایی که سبک زندگی متاثر از آن پنداشته شده است، بحث طبقه اجتماعی و گروه بندی می باشد.

بر این قاعده سبک زندگی در ابتدا بعنوان ابزار گروه بندی و شناسایی طبقات اجتماعی بکار گرفته شده و غالب کاربرد ان در شناسایی الگوی مصرف و اوغات فراغت بوده است. مفاهیمی نظیر فرهنگ، طبقه و گروه بندی اجتماعی و نظایر انها که در گذشته معادل سبک زندگی پنداشته می شدند زیاد بوده در حالیکه در شرایط جدید، شاهد نوعی تمایز مفهومی بین انا با اصطلاح سبک زندگی در کنار ملاحظه پیوندها ، تشابهات، تفاوت ها و تمایزات فی مابین می باشیم. در شرایط حاضر، توسعه یافتگی مفهومی و کاربردی سبک زندگی به حدی است که بعنوان ابزار تربیتی و مداخله گری اصلاحی کاربرد دارد،لذا در بر گیرنده طیف وسیعی از تغییرات و توجیه کننده انها است(صفار هرندی،۱۳۸۹: ص۶۰).

ج)گونه شناسی سبک زندگی:
آدلر معتقد بود که سبک زندگی طی سه دوره متمایز کودکی، نوجوانی و بزرگسالی به کمال خود میرسد.دوران کودکی،زمان شکل گیری پنج ریشه اساسی سبک زندگی شامل سلامتی وظاهر، وضعیت اقتصادی-اجتماعی،نگرشهای والدینی،منظومه های خانوادگی ونقش جنسیتی می باشد.دومیندوره ازسبک زندگی در بر دارنده،نگرش ها نسبت به تکالیف زندگی بوده که دردوران نوجوانی تحول می یابند.این نگرش ها عبارت ازنگرش نسبت به خود، نگرش به سوی مشکلات،نگرش به سوی دیگران،نگرش به سوی جنس مخالف ونگرش به زندگی می باشند. سومین بعد از سبک زندگی،تکالیف زندگی بوده که در بزرگسالی ایجاد می شود.آدلربرسه تکلیف اساسی درزندگی بزرگسال شامل دیگران،شغل،عشق ومسایل جنسی تاکید دارد(Stien 2003).

سبک زندگی دربزرگسالی دراهداف وراه های رسیدن به آنهاخودرا نمایان می کند. افراد افزون برسبک زندگی فردی،نوعی سبک زندگی مشترک درزندگی دارندکه می تواننددرجهت اهداف مشترک یا اهداف خودخواهانه باشد(فاضل،حق شناس و کشاورز،۱۳۹۰: ص۱۴۳). همانگونه که ملاحظه می گردد،آدلر سبک زندگی را از زاویه دوره های زندگی(کودکی،جوانی،بزرگسالی و ..)، نگرش ها نسبت به تکالیف زندگی و بحث تکالیف زندگی در عمل، مورد توجه قرار داده است.

بنظر می رسد علاوه بر تقسیم بندی های فوق، پرداختن به بحث سبک زندگی را از رویکردها و جنبه های کاربردی دیگر مورد توجه قرار داد(گونه شناسی کاربردی). مواردی همانند همگرایی و الگو برداری از اسوه ها و شرایط مطلوب(ائمه و بزرگان دینی، بزرگان علمی، بزرگان اجتماعی و …)، رویدادهای و موقعیت ها و وضعیت های مهم و کانونی(چه مثبت و چه منفی)، سبک زندگی مطلوب و نامطلوب(اعتیاد، سلامت،بیماری، پیشگیری، توانبخشی،…)،سبک زندگی در دوره های مختلف (مدرن، پست مدرن، سنت و …)، سبک زندگی گروه ها و افراد حرفه ای خاص( پزشکان و کادر درمان، نظامیان، سیاسیون و …)،سبک زندگی در محیط های جغرافیایی مختلف(روستایی، شهری)، سبک زندگی گروه های جنسی(زنان،مردان)، سبک زندگی در قالب تکالیف زندگی(فرزند پروری، معیشت،کسب و کسب ، …… )، سبک زندگی گروه های شهروندی (دانش آموزان و دانشجویان، زنان خانه دار، ….)، سبک زندگی در دوره های مختلف رشد( کودکی، جوانی، نوجوانی، بزرگسالی، میان سالی، کهنسالی و …)، سبک زندگی در قالب،مقایسه قومیت ها و فرهنگ ها و مواردی همانند را نیز بر تقسیم بندی کاربردی و محوریت دهی بحث حول موضوع سبک زندگی، اضافه نمود.

د) محوریت تحقیقات انجام شده در حوزه سبک زندگی:
مبحث حاضر قصد تشریح پیشینه تحقیقات داخلی و خارجی مرتبط با سبک زندگی را نداشته و همچنین قصد تحول شناسی تاریخی موضوع را نیز ندارد. هدف آن است که در این قسمت اقدام به شناسایی برخی از مهمترین موضوعات و تاکیدات کاربردی قابل استفاده در حوزه پژوهش های مرتبط با سبک زندگی شود.

برخی از تحقیقات انجام شده در خصوص سبک زندگی به بررسی رابطه متقابل بین سبک زندگی ،موقعیت های ساختاری و وضعیت های پایگاهی با تشدید محرومیت ها(خصوصا در گروه های محروم نظیر گروه های سنی،جنسی، زنان، گروه های آسیب پذیر اقتصادی، معلولین و …) یا ارتقا داشته ها و بهره مندی ها(خصوصا در افراد دارای شرایط و موقعیت های پیشرفت بالا، مدیران موفق،ثروتمندان،….) پرداخته اند(آزاده،۱۳۹۰).

ه) مداخلات لازم در تغییر و مهندسی سبک زندگی:
در شرایطی که جامعه از محورهای اصلی و پایه ای خود منحرف شده باشد(نظیر تهاجم فرهنگی، رواج انواع آسیب ها، از خودبیگانگی،…..)، جامعه نیازمند ارتقایابی و بهبود روش ها باشد(ارتقا بهره وری، نیازمندی به تسریع امور و ..)، جامعه وظایف و مسئولیت های جدیدی را تقبل کرده باشد(نظیر ورود به موج چهارم شناخت بشری)، جامعه در معرض آسیب قرار گرفته باشد(تهاجم فرهنگی، اصراف و تبذیر، بیداری اسلامی،…)،جامعه نیازمند سرمایه گذاری های پایه ای باشد(اصلاح و تقویت روش های فرزند پروری و تربیت بین نسلی، اشتغال زنان، و ..)،جامعه نیازمند استاندارد سازی رفتارهای حرفه ای باشد(سبک زندگی حرفه ای در مشاغل گوناگون و ..)،جامعه قصد کاهش فشارها و توسعه ظرفیت های مقابله ای را داشته باشد(شرایط تحریم، اقتصاد مقاومتی،…) و غیره، بحث سبک زندگی می تواند مورد توجه مجدد قرار گیرد.

بر این اساس ، مهندسی سبک زندگی را نباید صرفا در قالب آگاه سازی و برگزاری دوره های اموزشی و مهارت آموزی خلاصه نموده و یا بحث ترویج رسانه ای ان را مورد توجه قرار داد. بحث اصلی در خصوص مهندسی سبک زندگی، نشات گرفته از نیازها و انگیزه ها و مقدورات و داشته ها می باشد. بحث الگوسازی ، ظرفیت سازی، توانمندسازی، حساس سازی، اعتمادسازی و غیره از مقوله های اصلی ورود به بحث مهندسی فرهنگی در سبک زندگی است.

  • سالمند آزاری و حقوق سالمند

نبود قوانین محکم موجب شده تا به راحتی حقوق از سالمند سلب شود. قوانینی که در تمام دنیا به صراحت از حقوق سالمندان در این حوزه ها دفاع می کند.

همین سالهای نه چندان دور موی سپید حرمت داشت اما اکنون شهرنشینی و تغییر ساختار خانواده ها سالمند آزاری را به عنوان واژه ای جدید به ادبیات زندگی ایرانیان اضافه کرده است به طوری که نتایج یک پژوهش نشان می دهد ۸۷ درصد سالمندان یکبار آزار را تجربه کرده اند.بسیاری از کارشناسان معتقدند رشد شهرنشینی موجب شده تا پدیده سالمند آزاری در سالهای اخیر به سرعت افزایش پیدا کند. سوء رفتار با سالمندان یا سالمند آزاری از جمله پیامدهای افزایش تعداد سالمندان در خانوادهها و جوامع امروزی است که میزان بروز آن در دو دهه اخیر به سرعت افزایش یافته است. البته در ایران همانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه گزارش رسمی در مورد میزان سالمند آزاری موجود نیست.

امروزه هنگامی که بحث خشونت در خانواده مطرح می شود اغلب صاحبنظران علوم اجتماعی زنان و کودکان را قربانیان اصلی خشونت در خانواده تلقی کرده و از سالمندان کمتر یاد می کنند. اگر چه وجود همسر آزاری و کودک آزاری در جوامع مختلف به تناسب ساختار فرهنگی و اجتماعی شان متفاوت بوده و در مقایسه با پدیده سالمند آزاری از فراوانی بیشتری برخوردار است اما این ویژگی دلیل نفی سالمند آزاری نیست.

اهمیت پدیده سالمند آزاری زمانی بیشتر نمایان می شود که برآوردها نشان می دهد رشد جمعیت سالمندی ایران تا سال ۱۴۰۴ سه برابر رشد جمعیت کشور می شود. قطعا با افزایش جمعیت سالمندی این پدیده فراگیری بیشتری خواهد داشت.

  • سالمندان قربانیان خشونت روانی

در دهه ۸۰میلادی، محققان با پدیده ای جدید یعنی اعمال خشونت نسبت به سالمندانی که با خانواده زندگی می کردند روبرو شدند و معلوم شد که درصدی از افراد سالمند در خانواده مورد بدرفتاریهای جسمانی، روانی یا بی توجهی قرار دارند.

در حال حاضر نیز انجمن پزشکی آمریکا تخمین می زند که در ایالات متحده از بین افراد مسن، ۸/۱ میلیون نفر مورد بد رفتاری قرار می گیرند. با این وجود و پس از گذشت ۲۰سال از مبحث خشونت و مشخص شدن صورتهای گوناگون آن، هنوز این پدیده کاملاً شناخته نشده است. با آنکه خشونت های فیزیکی در مورد کودکان بیشتر از سایر زمینه ها مورد بررسی قرار گرفته و اطلاعات در این زمینه کامل تر است اما با توجه به روال تاریخی بررسیها باید گفت که بررسیهای خشونت نسبت به کهنسالان هنوز قدمهای اولیه خود را برمی دارد.

امروزه محققان علاوه بر خشونت جسمانی (تنبیه بدنی) به انواع دیگر خشونت نیز اشاره کرده و از خشونت روانی (تحقیر، دشنام از میان بردن اعتماد به نفس، سرزنش) خشونت اقتصادی (در مضیقه مالی دائم قرار دادن قربانی) خشونت اجتماعی انزوای اجتماعی و ممانعت از برقراری روابط اجتماعی ) و خشونت جنسی نام می برند.

اگر چه امکان دارد سالمندان به نوعی قربانی همه خشونت های فوق شوند اما به نظر می رسد بیشترین مقدمه ای که در مورد سالمندان عمومیت دارد خشونت روانی است.

بی احترامی لفظی مداوم، اذیت و آزار، تهدیدهای متداول مانند دوست نداشتن سالمند، مورد پسند نبودن، دشنام دادن، تمسخر و استهزاء سالمند در جمع، ممنوعیت برقراری ارتباط با دیگران، بی توجهی نسبت به نیازهای جسمانی، اجتماعی و روانی سالمند، همه از انواع خشونتهای روانی است که سلامت روانی سالمند را به مخاطره می اندازد و موجب بروز احساساتی چون بی میلی به زندگی، سرزنش خود، نداشتن اعتماد به نفس و نگرش مثبت، احساس یأس و ناامیدی و درماندگی، ترس از مردم، اضطراب، احساس گناه، احساس حقارت، احساس عدم شایستگی و خودارزشمندی و در نهایت کناره گیری سالمند می شود.

اگر چه مانند بسیاری از آسیبهای اجتماعی دیگر در مورد سالمند آزاری نیز آمار رسمی وجود ندارد ولی پژوهشی توسط گروهی از محققان دانشگاه تهران در مورد این مسئله انجام شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که ۸۷ درصد سالمندان در مدت زندگی خود حداقل یکبار مورد آزار قرار گرفته اند و سالمند آزاری را تجربه کرده اند. در این پژوهش چهار روش آزار بررسی شده است.

نمونه های این پژوهش از سالمندان ۶۰ سال و به بالای پارکهای شهر تهران بودند. یافته های پژوهش نشان داد که ۸/۸۷ درصد از نمونه های پژوهش تجربه حداقل یک نوع از سوء رفتار و ۹/۲۴ درصد از نمونه ها تجربه همزمان هر چهار نوع سوءرفتار را داشتند. ۸/۸۴ درصد از نمونه های پژوهش تجربه سوءرفتار عاطفی، ۳/۶۸ درصد تجربه غفلت، ۱/۴۰ درصد تجربه سوءرفتار مالی و ۲/۳۵ درصد از نمونه ها تجربه سوءرفتار جسمی را بیان کردند.

مطالعه دیگری نشان می دهد که ۶۷ درصد مردان و ۶۳ درصد زنان سالمند که در خانواده زندگی می کنند کیفیت مطلوبی را در زندگی خود تجربه می کنند ولی بقیه وضعیت مطلوبی در زندگی ندارند.همچنین وضعیت کیفیت زندگی ۵۷ درصد مردان و ۴۵ درصد زنان در خانه های سالمندان خصوصی نسبتا مطلوب است و بقیه در شرایط نامناسبی زندگی می کنند.همچنین ۵۱ درصد مردان و زنان سالمند در سرای سالمندان دولتی وضعیت زندگی نسبتا خوبی دارند و بقیه زندگی خوبی را تجربه نمی کنند.

  • منشور انسانی و حقوقی دوران پیری

افزایش سن و رسیدن به سن پیری برای هرانسانی گریزناپذیر است برای همین دلیل برای افراد مسن منشوری است که با هم میخوانیم:

ماده ۱: حق زندگی.
•آزادی محل زندگی.
•خانواده ودیگرمداخله‌کنندگان درمانگر باید حق سالمندرادرانتخاب محل زندگی رعایت نمایند.
•سالمند را بایدازخطرات احتمالی هرموقعیت آگاه کرد.

ماده ۲: مناسب‌سازی محیط زندگی با نیازهای فرد سالمند.
•محیط زندگی سالمند باید با نیازهای خاص وی مطابقت داشته باشد.
•درصورت کاهش استقلال فردسالمند به هردلیلی ویمی‌تواند در منزل دوم خویش تحت مراقبتهای ویژه بخشهای دولتی یا غیردولتی قرار گیرد.
•ارتقاءکیفیت زندگی وآسایش جسم وروح سالمند باید هدف نهایی پروژه خدمت‌رسانی باشد.
•برخورداری ازفضای خصوصی واجتماعی ویژه سالمند می‌بایست درمراکز درمانی وتوانبخشی مدنظرقرارگیرد.

ماده ۳: زندگی اجتماعی علی‌رغم محدودیت‌های مشارکت سالمند.
•آزادی عمل دربرقراری ارتباط حق مسلم سالمنداست.
•خدمات اجتماعی می‌بایست باتوجه به شرایط دوران سالمندی متناسب سازی شود.
•سالمندان بایدازحقوق فردی واجتماعی خود مطلع شوند.

ماده ۴: حضور و نقش فعال اطرافیان.
•حفظ روابط اجتماعی با خانواده ودوستان حقط بیعی سالمندان است.
•تقویت نقش مهم خانواده درارائه حمایت‌های اجتماعی می‌بایست مدنظرقرارگیرد.
•درصورت عدموجودنزدیک ان حمایت گرای ننقشبه عهده مراکزتوانبخشی ودرمانی سالمندان وداوطلبان می‌باشد.

ماده ۵: درآمد و دارایی.
•سالمندمالک تمامی درآمدهاودارایی‌های خودمی‌باشد.
•دارایی فردسالمنددرصورت وابستگیروانیوجسمیویازسویقانون مورد محافظت قرارگیرد.
•درصورتی که درآمدوتوانایی مالی سالمندکفایت رفع نیازهای اوران کند باید از حمایت رفاهی قانونی بهره‌مند شود.

ماده ۶: ارج نهادن به فعالیتهای سالمند.
•حفظ ونگهداری تواناییهای انجام فعالیتها تا حدامکان.
•سالمندان باسطح نشاختی پایین نیز نیاز به ابرازوجود دارند.
•مشارکت فعال سالمندان ازاحساس پوچ یوبی‌ارزشی آنان پیشگیری می‌کند.

ماده ۷: آزادی انجام فعالیتهای مذهبی.
•مراکزخاص سالمندان بایدمحلی برای ادای مراسم مذهبی داشته باشد.
•حفظ وتکریم سالمندبا هردین ومذهب.
•رعایت وحفظ اصول مذهبی موردقبول فرد سالمند.

ماده ۸: حفظ استقلال سالمند.
•پیشگیری از وابستگی سالمند توسط مراکز سالمندی و خانواده حق مسلم اوست.
•خانواده ومراکزسالمندی بایدمجهز به دستورالعمل‌هایپیشگیری ازوابستگی جسمی وروانی سالمندان باشند.

ماده ۹: حق بهره‌مندی از مراقبت.
•سالمندمثل هرگروه سنی دیگر بایددسترسی به مراقبت‌های خاص داشته باشد که این مراقبت شامل تمامی خدمات پزشکی و توانبخشی لازم می‌باشد.
•تجهیزمؤسسات توانبخشی وبیمارستانها بانیازهای خاص سالمندازوظایف دولت است.

ماده ۱۰: حق بهره‌مندی از مراقبین آموزش دیده.
•وجودآموزش خاص دررشته سالمندشناسی و طب سالمندی برای مراقبین اساسی است.
•بهره‌مندی تمامی پرسنل مراقب ازحمایتهای روانی درمراکزسالمندی.

ماده ۱۱: رعایت شرایط جسمی و روحی در مراحل آخر زندگی سالمند.
•مراقبت دقیق ازدردهای جسمی وتالماتروحیدر مراحل آخرزندگی سالمندوحمایت ازخانواده وی وظیفه نظام‌های حمایتی است.•تمامی مراقبی نبایدازاصول ارتباطی درمورد مراحل آخرزندگی و مرگ سالمند مطلع باشند.

  • ارتباط خانواده و سالمند

سالمندی می تواند دوران سرزندگی، نشاط، عزم، اراده، بزرگی، عزت و شکوه باشد. از بارزترین تغییرات دموگرافیک قرن بیست و یکم سالخوردگی جمعیت است که تمامی کشورهای جهان منجمله ایران را درگیر کرده است. کشورهای پیشرفته در راستای حل پیامدهای سالخوردگی چاره‌ای اندیشیده‌اند اما اگر کشورهای جهان سوم منجمله ایران (حدود ۸% جمعیت بالای ۶۰ سال) سیاستهای لازم جهت برنامه‌ریزی خدمات مراقبتی سالمندان بکار نگیرند، در آینده نزدیک با بحران اجتماعی ـ اقتصادی ـ بهداشتی و درمانی مواجه خواهند شد.

هر برنامه اجرایی سالمندی و سلامت سالمندی باید بر سه پایه استوار باشد: ۱) افراد سالمند و توسعه (شرکت دادن) که بر نیاز جامعه متمرکز میشود تا سیاستهایشان را با آن منطبق کرده و موسسات  بخاطر منافع جامعه رشد جمعیت سالمندی با نگاه نیروی فعال ببینند. ۲)  ارتقاء سلامت و رفاه (سلامت همه جانبه) که تاکید بر نیاز سیاستهایی که سلامت با نشاط را از دوران کودکی تا طول زندگی ارتقا داده تا در زمان سالمندی دوران سالمی داشته باشند. ۳) تضمین توانایی و حمایت محیطی (امنیت) که سیاستهای مبتنی بر خانواده و جامعه را ارتقاء داده و بنیان سالمندی ایمن را فراهم می آورد.

جمعیت سالمندان جهان تا ۲۵ سال آینده به یک میلیارد نفر خواهد رسید و تا ۵۰ سال دیگر، سالمندان دو میلیارد نفر از جمعیت کره خاکى را تشکیل خواهند داد و این یعنى ۲۳ درصد جمعیت جهان.

در کشور ما جمعیت سالمند تا ۱۰ سال آینده دو برابر مى شودوتاسال۱۳۸۸ یعنى تا چهار سال دیگر ما در کشورمان پنج میلیون و ۷۰۰ هزار سالمند خواهیم داشت. در حال حاضر براى جمعیت چهارمیلیونى فعلى سالمندان کشورمان تنها چند پزشک متخصص طب سالمندان وجود دارد در حالى که با یک حساب سرانگشتى ما در این زمینه به هفت هزار و ۵۰۰ پزشک نیاز داریم.

چنانچه درباره انواع بیمارى هادرسنین بعدازبازنشستگى نخواهیم بحث کنیم، بزرگ ترین مشکل گروه سالمند به ویژه درطبقه متوسط که مشکل اقتصادى خاصى ندارند در واقع نداشتن مشارکت در مسایل اجتماعى است.

گروه سالمندان طبقه متوسط مایلند باشگاه هایى دراختیارداشته و در زمینه هاى اجتماعى مشارکت داشته باشند. به نظرمى رسد آن ها با اشتیاق هرچه تمام تر مایلند جامعه در زمینه هاى اجتماعى و اقتصادى ازتجربه هایشان بهره مند شود،درغیراین صورت احساس پوچى وبطالت برزندگیش انسایه مى افکندو هرروزمشکل خودرا پیچیده تراحساس مى کنند. راه هاى حل این مشکل از نظرسالمندان به گره هاى کورى منتهى مى شودکه گشودنى نیست. این گروه معتقدند با فرارسیدندو را ن بازنشستگى نقش اجتماعى آن هاکمرنگ مى شود،همزمان با به وجودآمدن این مشکل،توان مالى آن ها نیزکم مى شود.

  • نقش خانواده

بافت سنتى سبب مى شودگاهىپدربزرگ هاومادربزرگ هانزد خانواده هازندگىکنند. این نوع زندگى سبب مى شوداختلاف سلیقه میان نوجوانان وجوانان درنقش نوه با پدربزرگ ها ومادربزرگ ها بیشترشود؛به عنوان مثال سالمندان نیازمندآرامش هستنددرحالى که نوجوانان براى تخلیه انرژى درونى شان به کارهاى پرسروصداروى مى آورند. دربیشترمواردم اگاه شاهد اختلاف شدید میان این دوگروه به دلیل بلند بودن صداى موسیقى بوده ایم.

دومین مشکلى که میان گروه سالمندان باکوچک ترهاخودرانشان مى دهدپندواندرزهاى بیش ازاندازه اى است که ازسوى سالمندان سرازیرمى شود. سالمندان به تصور این که صاحب تجربه زیادى هستندکوچک ترهارا به روش مستقیم نصیحت مى کنند وتکرار نصایح سبب مى شود تا کوچک ترها آزرده خاطرشوند. به واقع پرگویى، بى اثرى نصایح را تشدید مى کند.در این موارد معمولاً کوچک ترهاى خانواده به احترام سالمندان سکوت مى کنند. سالمندان دراین باره باید ازروش هاى بهترى براى راهنمایى کرد نفرزندان خود بهره گیرند.

دربهبود شرایط ویژه سالمندان، خانواده هاى ایرانى نقش مثبتىدارند. درواقع خانواده ها در ایران نقش حمایت گررا براى سالمندانشان بازى مى کنندو همواره سعى دارند در این زمینه نقش خودرا به خوبى ایفاکنند. خوشبختانه درکشورما مادر بزرگ هاوپدربزرگها،ارج وقرب خاصى دارند ومى توان گفت که خانواده ها تاحدود زیادى کاستى هاى اجتماعى رابراى سالمندان پرمى کنند هر چندگاهگ رفتارى هاى امروزى فرزندان درخانواده سبب مى شودآن گونه که مایلند نتوانند به پدرومادرشان رسیدگى لازم بکنند.خیلى راحت مى توان همه تقصیرهارا به گردن خانواده انداخت. خانواده به عنوان نزدیک ترین نهاد به سالمند مى تواندهدف سرزنش هاوکوتاهى هاقراربگیرد؛کوتاهى هایى که بیشتربه گردنسازوکارهاى اجتماعى است نه خانواده.

درباره حرف هاى سالمندان قضاوت نباید شتاب زده باشد؛ زیرا قضاوت شتاب زده سبب مى شود نکات مثبتى راکه درحرف هاى سالمندان است،را نادیده بگیریم حتى اگر این نکات در رفتار و گفتار سالمندان چشمگیر و مؤثر باشد.گاه با سالمندانى روبه رومى شویم که فعالیت هایى بیش ازتوانشا راانتخاب مى کنند،به فرض،زنان سالمندى که مسوولیت نگهدارى ازنوه هایش انرا مى پذیرند درحالى که توان جسمى این کار را ندارند و یا بسیارى از مردان بازنشسته انجام کارهایى را تقبل مى کنندکه عملا ًبا نتایج منفى روبه رومى شوند. به هرحال گروه سالمندان گاه با همه تجربیاتشان،آگاهى کافى ازتوانایى هاى خود ندارند.

هر انسانى سه بعد دارد: بعد فیزیکى، اجتماعى و روانى. سرعت پیرشدن در این ابعاد همسان نیست، گاه ممکن است فردى از لحاظ فیزیکى پیر شده باشد در حالى که از نظر روحى و روانى هنوز به آستانه پیرى نرسیده است.سیارى از سالمندان هر چند از لحاظ جسمى پیرشده و فعالیت جسمانى شان محدودشده است اما از روحیه خوبى برخوردارند در واقع محدودیت هاى جسمى سالمندان سبب مى شود تا میزان موفقیتشان در انجام برخى کارها کم شود.تنها راه کنار آمدن با مشکلات را براى سالمندان را می توان سازش با شرایط پیش آمده دانست.

اگر پدربزرگ هاومادربزرگ ها بتوانند نقش سنگ صبور را براى جوانان و به ویژه نوه هایشان بازى کنندمهمترین نقش راخواهندداشت. جوانان نیزمتقابلاًمى توانند با حرف زدن ومشورت کردن باسالمندان خانواده راه حلى براى مشکلاتشان بیابند.

  • درک سالمندان

در جهانى که ما هستیم درک سالمندان کار سختى است؛ گاه حتى کار ناممکنى به نظر مى رسد. سرعت انتقال اطلاعات آن قدرسریع است که ما ناچاریم لحظه های مانرا براى دسترسى به آخرین اخبار وتغییرات سپرى کنیم. ازطرفى با بزرگ شدن شهرها فاصله ما ازسرزمین پدرى ومادریما ن روزبه روز بیشترمى شود. ما به حاشیه شهرپناه مى بریم وپدربزرگ ومادربزرگ در همان محله هاى قدیمى باقى مى مانند.

فاصله بین دنیاى ما تا دنیاى آن ها به اندازه فاصله اى است که این ترنت امروزبا جارچى سال هاپیش دارد.

نسل جدید بى پروا خودرادرمعرض اطلاعات تازه قرارمى دهدوبه وسایل ارتباط جمعى وحتى گردهمایى هاى خاص خودروى مى آورد. اختلاف بین نسل ها را امرى طبیعى مى داند ومى افزاید: پیدایش رسانه هاى همگانى وتأثیر این رسانه ها برشیوه زندگى جوانان ازمهم ترین دلایل اختلافات است.

نباید از جوانان انتظار فرمانبردارى و اطاعت بى چون وچراداشته باشیم،جوان امروزى هرگز«بلهقربانگو» نخواهد بود. او به خانواده هاتوصیه مى کندضمن هماهنگ شدن بازندگى مدرن،ازفرزندان خود درمدیریت مشارکتى بهره ببرند،مدیریتى که سبب مى شود تا فرزندان نظرات وتمایلات خودرا بدون ترسو واهمه ابرازکنند وراه حل مشکلاتش انرا ارایه دهند.

U14416

U14415